[ پنجاه سال ] | ||
|
زمین خوردم، سرم خون آمد، مردم فرشته ی خدا به طرفم دوید، زمین خورد، سرش خون آمد، مرد من مانده ام اینجا.چه کار کنم؟ سرم هم دارد خون می آید عقربه ها، بعد از چندین سال حرکت... امروز به آرامش رسیدن عقربه ها از این به بعد ساعت پنح دقیقه به یازده رو نشون می دن امروز من برای باره صد هزارم چایی یخ کرده ام را عوض کردم امروز، خواندم که نوشته فردا روز دیگریست برای باره صد هزارم کاغد نوشته را تا کردم، و کنار چایی ام گذاشتم فردا شاید چاییه من هیچ وقت سرد نشود
من،شاید، خیلی تنهام من زانو هامو تو بغلم جمع می کنم، تو هوای سرد فکر می کنم باید پاهامو لاغر کنم... ، و فکر می کنم شاید دلیل تنهاییم چاقیه پاهام باشه،بعد زانو هامو بیشتر تو بغلم جمع می کنم و سعی می کنم صدای باریدن برف رو بشنوم
بخواب آروم بخواب - احساس خوشبختی می کنم ! زیاد - آروم بخواب... دخترکم آروم بخواب گلای شقایقی که هیچ وقت پر پر نمی شن آسمونه اغراق انگیر، آبی بوی خاک خیس خورده صدای چشمه سامایا دستمو از زیر خاک می کشم بیرون جیغ می زنم بدون اینکه صدای چشمه رو بشنویم می دوام فرار می کنم سامایا پاک تر از اون بودی که بیای پیش من کنار شقایقهام رویاهام سامایا پشت سرت قاصدک فوت کردم سپردمت به خدا و سرمو زیر خاک بردم دور از صدای چشمه سامایا شما برای زنده بودنتون دلیل می خواهید برای انجام شدن کارهاتون برای گذر لحظه هاتون شما بدون دنیای ساختگیتون زنده نمی مونین من امشب با خدا یه قرار ملاقات چند ساتنی متری دارم تو گوچه ی پنجم، تانیه ی هشتاد و سه برین دنبال دلیلش
به عشقت سلام کن
نمیاد نمیاد نمیاد به خدا نوشتنم نمیااااااااااااااد
کارش این بود که از صبح تا شب... و شب تا صبح رو زمین بگرده اشکای خدا رو جمع کنه بعدش بره دشتش و گلای قرمزشو اشک خدا بده تا فردا برای دور شدن از دشتش بهونه ای داشته باشه ... مهربون می دونستی؟ امروز موهامو کوتاه کردم
من من؟ من با خودم می می اند مای سلف من و خودم و خودم و خودم و خودم و خودم .فقط
برف اومده سرده هوا خیلی سرد برف ریز پام می گه قرچ قرچ دستامو دور خوردم حلقه می کنم... به امید گرمای بیشتر هوا خیلی سرده دنیای سفید رو نگاه می کنم که یهو یه چیزی زیر پام میگه ! پاق [گربه های تنها ریز برف کجا می رن؟]
چشماتونو ببندین و میخ هایی رو که تو جای جای تنتون فرو رفته رو در بیارین لباتونو لطفا روی هم فشاد ندین نفستون رو هم سفت بیرون ندین آها درد داره؟
رویای متحرک بفش شب ها سراغ من میاد و همه ی موجوداتی که آدم اسمشونه رویای متحرک بنفش دو تا شاخ تیز داره و وسط تنش درست جایی که باید نافش باشه یه غده ی زشت رویای متحرک بنفش خواب های من رو رنگ می کنه و با بی. ام .و - ام. دوازده ش گاز می ده ... و رد می شه تو این فکرم که اگه نبود من لباس آلبالویه تو رو چه رنگی می دیدم؟ صدا میاد صدا می گه توپ توپ توپ توپ توپ توپ توپ توپ صدا می گه هستم اینجام می شنوی...؟
|
:ARCHIVE
absurd |