[ پنجاه سال ] | ||
|
اینجا رو وقتی نگاه می کنی، اتم های کربن و اکسیژن و نیتروژن رو می بینی که وحشتناک قشنگ کنار هم چیده شدن راستی رزولوشن دنیا کمتر شده جدیدا ؟ از یه حد به بعد مات می شه مثه شیشه ی جلو که امروز وسط جاده بخار کرده بود اونورشم از همون دنیا ها بود که کیفیتشون پایینه، آدم روشون زوم کنه تار می شه آره ؟
وقتی چشماتو باز می کنی ، می بینی که به شکل معجزه آسایی همه ی پازلا تو جای خودشون قرار دارن .می فهمی که تا حالا همشونو درست چیده بودی، چشمات بسته بودن ولی ...می تونی بخندی ، لذت ببری ، کیف کنی، بخندی
می دونی ، آدمه زندانی بود دست و پاشو بسته بودن و انداخته بودنش تو حلفدونی آدمه از بس غذا اینا نخورده بود ضعیف و بد بخت شده بود می دونی چند کیلو وزن کم کرده بود ؟ نصف شده بود قشنگ قدرت جم خوردن نداشت زندانیه زندانی اما خب بالاش جوونه زد و تو چند روز دو تا باله کامل و نقره ای از پشت دستاش بیرون زد بالاش جسم بیچارشو دنبال خودشون کشوندن... ضعیف و بالاش بردنش و شستنش و بهش لباس پوشوندن و زخماشو ضد عفونی کردن و غذا دادنش آدمه جون گرفت بالاشم خدا بهش داد زندگیشم خدا بهش داد وقتی خودش نبود، خدا دوباره ساختش ... من این قصه هه رو واسه بچم تعریف کردم دیدم که چه خوشگل چشاشو بست و با یه لبخنده خوشگل خوابید چون آخره داستان خوب بود. عالی بود. پر از امید، واسه فردا که بچم از خواب بیدار می شه ... داستان قشنگی ساخته بودم آدم ساختم ، زندانیش کردم ، ضعیفش کردم ، واسش بال ساختم ، نجاتش دادم ، و آخر داستانو خوب تموم کردم ... بلند شدم و رفتم ، که بخوابم به امید فردا که بیدار شم
آرزوهاشونو بستن ! احمقا
قارچا رشد می کنن زیاد می شن پخش می شن رو زمین رو پشتبومه چوبیه خونه ها و فقط زیاد می شن زیاد زیاد قارچای سممی بو گند دارن و به سرعت پلک زدن تو پر می شن روی پوسته جهان صدای داد و فریاد مردمو خفه می کنن رو دستمال کاغدی هارو می گیرن و مردم از بو گندشون خفه می شن و اشکشون در میاد و روی اشکاشونو می گیرن قارچای سمی فقط زیاد می شن وجود ندارن ولی زیاد می شن وجودشون زیاد شدنه زیاد شدنه زیاد شدنه زیاد شدنه زیاد شدنه زیاد زیاد شدنه زیاد شدنه زیاد زیاد شدنه زیاد شدنه زیاد
یه موقعی باید هیچی نگی، باید همه چیز بمونه فقط واسه خودت، به هیچ کی هیچی نگی. فکرات ارزش داشنه باشن، فکر بمونن، اثبات نشن،جنده نشن . دهنت فقل می شه. انگار از صدای خودت می ترسی
بالهاش زخم شده خودم خود نکبتم با دستای خودم بالهاش سوراخ شده دو تا سوراخ خوشگل و سیاه قده چشمای من و تو و حسن خره خوبه چشمات عدسی داره بد بخت خوبه بزرگ نماییه دنیا تو اون دو تا سوراخ جا می شه اگه چشات عدسی نداش نمی تونستی بالشو انقد خوشگل سوراخ کنی منظم . بدون خطا با خودمم یاسمن می فهمی چی می گم که ... ؟
|
:ARCHIVE
absurd |