[ پنجاه سال ]

 [ پنجاه سال ]

 
 



Thursday, March 31, 2005  

اینجا رو وقتی نگاه می کنی، اتم های کربن و اکسیژن و نیتروژن رو می بینی که وحشتناک قشنگ کنار هم چیده شدن
راستی
رزولوشن دنیا کمتر شده جدیدا ؟ از یه حد به بعد مات می شه
مثه شیشه ی جلو که امروز وسط جاده بخار کرده بود
اونورشم از همون دنیا ها بود که کیفیتشون پایینه، آدم روشون زوم کنه تار می شه
آره ؟

Posted by: yas. @ 9:57 AM

Thursday, March 17, 2005  

وقتی چشماتو باز می کنی ، می بینی که به شکل معجزه آسایی همه ی پازلا تو جای خودشون قرار دارن
.می فهمی که تا حالا همشونو درست چیده بودی، چشمات بسته بودن ولی
...می تونی بخندی ، لذت ببری ، کیف کنی، بخندی

Posted by: yas. @ 10:33 AM

Monday, March 14, 2005  

می دونی ، آدمه زندانی بود
دست و پاشو بسته بودن و انداخته بودنش تو حلفدونی
آدمه از بس غذا اینا نخورده بود ضعیف و بد بخت شده بود
می دونی چند کیلو وزن کم کرده بود ؟ نصف شده بود قشنگ
قدرت جم خوردن نداشت
زندانیه زندانی
اما خب
بالاش جوونه زد
و تو چند روز دو تا باله کامل و نقره ای از پشت دستاش بیرون زد
بالاش جسم بیچارشو دنبال خودشون کشوندن... ضعیف
و بالاش بردنش و شستنش و بهش لباس پوشوندن و
زخماشو ضد عفونی کردن و غذا دادنش
آدمه جون گرفت
بالاشم خدا بهش داد
زندگیشم خدا بهش داد
وقتی خودش نبود، خدا دوباره ساختش
...
من این قصه هه رو واسه بچم تعریف کردم
دیدم که چه خوشگل چشاشو بست و با یه لبخنده خوشگل خوابید
چون آخره داستان خوب بود. عالی بود. پر از امید، واسه فردا که بچم از خواب بیدار می شه
...
داستان قشنگی ساخته بودم
آدم ساختم ، زندانیش کردم ، ضعیفش کردم ، واسش بال ساختم ، نجاتش دادم ، و آخر داستانو خوب تموم کردم
...
بلند شدم و رفتم ، که بخوابم
به امید فردا که بیدار شم

Posted by: yas. @ 4:55 AM  

آرزوهاشونو بستن ! احمقا

Posted by: yas. @ 4:50 AM

Thursday, March 10, 2005  


قارچا رشد می کنن زیاد می شن پخش می شن رو زمین رو پشتبومه چوبیه خونه ها و فقط زیاد می شن زیاد زیاد قارچای سممی بو گند دارن و به سرعت پلک زدن تو پر می شن روی پوسته جهان صدای داد و فریاد مردمو خفه می کنن رو دستمال کاغدی هارو می گیرن و مردم از بو گندشون خفه می شن و اشکشون در میاد و روی اشکاشونو می گیرن قارچای سمی فقط زیاد می شن وجود ندارن ولی زیاد می شن وجودشون زیاد شدنه زیاد شدنه زیاد شدنه زیاد شدنه زیاد شدنه زیاد زیاد شدنه زیاد شدنه زیاد زیاد شدنه زیاد شدنه زیاد

Posted by: yas. @ 2:37 AM

Wednesday, March 09, 2005  

یه موقعی باید هیچی نگی، باید همه چیز بمونه فقط واسه خودت، به هیچ کی هیچی نگی. فکرات ارزش داشنه باشن، فکر بمونن، اثبات نشن،جنده نشن
. دهنت فقل می شه. انگار از صدای خودت می ترسی

Posted by: yas. @ 8:19 AM

Friday, March 04, 2005  

بالهاش زخم شده
خودم
خود نکبتم
با دستای خودم
بالهاش سوراخ شده
دو تا سوراخ خوشگل و سیاه
قده چشمای من و تو و حسن خره
خوبه چشمات عدسی داره بد بخت
خوبه بزرگ نماییه دنیا تو اون دو تا سوراخ جا می شه
اگه چشات عدسی نداش
نمی تونستی بالشو انقد خوشگل سوراخ کنی
منظم . بدون خطا
با خودمم
یاسمن
می فهمی چی می گم که ... ؟

Posted by: yas. @ 12:18 PM
 



links:

absurd
malasema
4004bc
benahayat
daydad

blind
sanaz
funk
anti-ideal
maktoob
zehne solb
Shahrzad
unbelievable
xak
minimal



Free Hit Counters
Free Hit Counters