[ پنجاه سال ] | ||
|
هم خونه ییم باز صداش در اومده آخر خط هم که رسیده باشی ، یه بغض دخترونه کارتو راه میندازه نصفه شبی دوباره اومده بودن دنبالش .یه دونه دیگه از همون دوس پسر های الکلیه بد بختش تا صب صدای گریشو شنیدم چند روزه غذا نخوردیم . من زیر چشم گود افتاده . اما اون حالا حالاحا چربی داره ، تا به زیر چشاش نرسه
|
:ARCHIVE
absurd |