[ پنجاه سال ]

 [ پنجاه سال ]

 
 



Saturday, June 04, 2005  

دخترک می خواست زیبا ترین شعر دنیا را بنویسد
چشمانش را بست ، سرش را بین دستانش فشار داد
به دنیا فکر کرد
به خودش فکر کرد
می خواست زیبا ترین شعرش را بنویسد
وقتی او را پیدا کردند ، فریاد می زد و صداهای عجیبی بلغور می کرد
وقتی او را خاک کردند هم ، از قبرش صداهای عجیب غریبی می آمد
انقدر عجیب که هیچ کس ، نزدیکش نشد
و شعرش را نشنید

Posted by: yas. @ 12:37 AM
 



links:

absurd
malasema
4004bc
benahayat
daydad

blind
sanaz
funk
anti-ideal
maktoob
zehne solb
Shahrzad
unbelievable
xak
minimal



Free Hit Counters
Free Hit Counters