[ پنجاه سال ]

 [ پنجاه سال ]

 
 



Saturday, July 09, 2005  

بالهای فرشته ها را تکه تکه کردند . درد از سرم شروع شد ، استخوانهایم را خورد ، و با اشک هایم بیرون زد
صدای جیغ هایشان هنوز در گوشم است
بارانی هم نبارید که خون هایشان را بشوید
کسی هم مرا پیدا نکرد
خونهایشان را پاک کردند
بدن هایشان را بردند ، بالهایشان را از زمین جمع کردند
تبر هایشان را هم برای من جا گذاشتند
چه کار می کردم ... هان؟
منه همیشه ترسو ، تبر هایشان را روی هم چید
حتی سعی کرد فراموششان کند ... و با آخرین قدرتی که داشت
برگشت

Posted by: yas. @ 3:31 AM
 



links:

absurd
malasema
4004bc
benahayat
daydad

blind
sanaz
funk
anti-ideal
maktoob
zehne solb
Shahrzad
unbelievable
xak
minimal



Free Hit Counters
Free Hit Counters