[ پنجاه سال ] | ||
|
هوا گرم شده ، هوا زیادی گرم شده ، قارچ ها اینور و آنور می رویند وتکثیر می کنند ، من در خانه ام نشسته ام ، بوی ادکلن از در و دیوارم پس می زند ، بلند می شوم چایی بریزم ، بخار می شود و به هوا می رود ، هوا کمی گرم تر شده ، قیر های روی شیروانی آب شده و می چکد . سطل قرمز را از زیر ظرفشویی بر می دارم ، قارچ ها پر شده اند ، سطل را زیر سقف می ذارم که چکه میکند ، چایی ام را می خورم ، از دهانم بخار بلند می شود ، سطل قرمز پر شده ، قیر هایش را خالی میکنم جایی که کپه ای قارچ روییده ، این قارچ ها اعصابم را خورد می کنند . واقعا خورد می کنند
|
:ARCHIVE
absurd |