[ پنجاه سال ]

 [ پنجاه سال ]

 
 



Saturday, August 27, 2005  

ببین ، می خوام از این حصار لعنتی بیرون بزنم . اینجا جای من نیس رفیق . این کلمه ها رو از دهن خیلی ها شنیده بودم و بهش خندیده بودم . ولی امروز می گم که اینجا جای من نیست . یا خیلی کثافت ام یا خیلی پاک . رفیق من هیچ وقت فرق اینا رو با هم نفهمیدم ، در اصل فرق دو قطب مخالف قوی رو نفهمیدم ، همیشه اثر هاشون یکی بوده ، یعنی بره من اثر هاشون یکی بوده ، می گفتم ، یا خیلی پاکم یا خیلی کثافت ، ولی می دونم که فقط دارم با این آدما می جنگم . رفیق نجنگیدن بره من یعنی دوست داشتن . من دارم با چیزای دورو ورم می جنگم و با آدما . رفیق من دروغ زیاد می گم . شاید حتی حرف های الانم هم دروغ باشه ، ولی ... ولی رفیق من فرقشونو با هم نمی فهمم . حتی فرق دروغ و راست بودن رو هم . خیلی کثافتم یا خیلی پاک ؟ رفیق همیشه همه چیز بره من یه جور بوده . شاید فقط بعضی وقت ها ی خیلی استثنایی چیزایی پیدا شدن که این تعادل رو بهم زدن . چرا دارم پرت و پلا می رم ؟ رفیق من دروغ زیاد می گم . نه از اون دروغایی که آدمای دیگه می گن ، نه یه مدل دیگش . تو حتما می دونی چجوریه . رفیق خسته شدم . همه چیز یه شکله . انقدر یه شکل شده که ثباتم رو به هم ریخته . ببین من پر تپه چاله و دندونه ام . دندونه ها بره اینکه یه جایی محکم شن باید تو یه دندونه داره دیگه فرو برن . اگه رو یه زمین صاف و مرتب بندازیشون وحشتناک تکون تکون می خورن و منحرف می شن . رفیق می خوام از این حصار لعنتی بیرون بزنم
یه موجودی بود ، تو یه آکواریوم شیشه ایه بزرگ . اون از آکواریومش تغذیه می کرد و بزرگ می شد . آدما نگاهش می کردن و می خندیدن ، خب اون رشدش واقعا خوب بود و کامل .چند وقت گذشت ،تا اون بیش از حد بزرگ شد . مسئولای موزه آکواریومشو به گوشه ی خلوتی انتقال دادن ، چون دفرمه و زشت شده بود ، گذشت و کم کم کسی هم بهش سر نزد . اون تو آکواریومش بزرگ شد ، انقدر بزرگ که دیگه جایی نموند که ازش تغذیه کنه . اون می خواست از آکواریومش بزنه بیرون ، ولی نمی تونست . قدرتشو نداشت ، آکواریوم خیلی محکم بود . ولی اون می خواست زنده بمونه .کم کم یاد گرفت از خودش تغذیه کنه . پاهاشو می خورد ، دستاشو می خورد ، و رشد می کرد . ولی ... کم کم محو شد . ما هم نفهمیدیم برای چی چون روزایی که شروع کرد به خوردن خودش خیلی کریه شده بود ، انقدر که به زور اجازه دادن بذارنش تو زیر زمینه موزه هه ، ولی یه روز دیدیم که تموم شده . فقط یه آکواریوم مونده بود

Posted by: yas. @ 10:57 AM
 



links:

absurd
malasema
4004bc
benahayat
daydad

blind
sanaz
funk
anti-ideal
maktoob
zehne solb
Shahrzad
unbelievable
xak
minimal



Free Hit Counters
Free Hit Counters