[ پنجاه سال ] | ||
|
پیرمرد دیوانه زیر پل نشسته و گیتار می نوازد ضرب غمگین آکورد های ر مینور از پایه های پل بالا می زند و میان دود و بوق ماشین ها محو می شود انگشت هایش را روی سیم های گیتار تکان می دهد دیوانه یی از بالای پل پایین را نگاه می کند موسیقیه غمگین را می بیند که از پای های پل بالا می زند پایین می آید و دسته ی گیتار پیرمرد دیوانه را می شکند پیر مرد دیوانه از پایه های پل بالا می زند و در میان دود و بوق ماشینها محو می شود
|
:ARCHIVE
absurd |