[ پنجاه سال ]

 [ پنجاه سال ]

 
 



Wednesday, September 21, 2005  

پسرک ، قطار اسباب بازی قرمز رنگش را در دستش گرفته سنگ ها را دو تا یکی می پرد
قطار اسباب بازی قرمز با ریل های پلاستیکی ، چشمان پسرک از دیدن اسباب بازیش برق می زند
امروز روز آزمایشش است . ریل قطار از چند صد متری خانه یشان عبور می کند
صدای قطاری که کابوس شبهایش بود . صدای تق تقی که زمینه ی خوابهایش می شد و بعد از چند ثانیه خواب را می بُرد ، و پسرک با چشمانی نمناک از خواب می پرید
امروز روز آزمایش است
ریل های پلاستیکیه قطارش را کنار ریل راه آهن می چیندو قطار قرمزش را روی آن قرار می دهد
سوت قطار از دور می آید
امروز روز آزمایش است . چشمهایش را می بندد تا اشکی بیرون نریزد
قطارش را روشن می کند
صدای قطار گوشخراش شده .پسرک دست هایش را روی گوشش می گذارد
قطار اسباب بازیش را نمی بیند . چشمهایش را بسته . صدای جیغش با صدای قطار مخلوط می شود
...
چند ثانیه بعد ، تنها صدایی که سکوت را می شکند هق هق خفه ی پسر بچه است
امروز روز آزمایش بود
تکه های پلاستیکی قطارش را می بیند که پخش شده اند . اثری از ریل پلاستیکی اش نمانده
سعی نمی کند هق هقش را خاموش کند
امروز روز آزمایش بود
هق هقش خاموش نمی شود
و همه ی شب ها ، سکوت را می شکند
صدای ضعیف و مبهم
مثل صدای قطاری که از کیلو متر ها دور تر شنیده شود

Posted by: yas. @ 8:48 AM
 



links:

absurd
malasema
4004bc
benahayat
daydad

blind
sanaz
funk
anti-ideal
maktoob
zehne solb
Shahrzad
unbelievable
xak
minimal



Free Hit Counters
Free Hit Counters