[ پنجاه سال ] | ||
|
بوی پاییز از آسمان بیرون می زند پرده های اتاقم را تکان می دهد از روی تخت و بخاریه خاموش رد میشود به من می رسد به ، بوی پاییزی دیگر که در راه است و تابستانی که روز های آخر عمرش است حتی سرد شدن هوا هم خاطره ی روز های آفتابی را از من نمی گیرند روز های داغ ، خاطره های آفتابی ، کابوس و کابوس باز هم می گذرد
|
:ARCHIVE
absurd |