[ پنجاه سال ] | ||
|
دهانم را به گوشت می چسپانم . وقتی قلقلکت می آید و موهای گردنت سیخ می شود عشق می کنم در گوشت غر غر می کنم .وقتی لبخند خیلی خیلی محوت را کشف ( یا تصور) می کنم ، عشق می کنم می خندم . و وقتی می بینم از خنده ی من به خنده می افتی ، از ته دل هم می خندی ، بیشتر از همه ی این وقت ها عشق می کنم ، انقدر که اشک هایم سرازیر می شود اشک هایم که سرازیر می شود ، می بینم که نگران می شوی ، چشم هایت یه کم در هم می رود و نگاهم می کنی وای اگر می دانستی نگاه آن موقع هایت چقدر قلقلکم می دهد . خوشحال می شوم ، هی اشک هایم بیشتر می شود ولی تو خودت خوب می دانی چجور رفتار کنی !همان موقع ها که انقدر عشق می کنم که ماچت می کنم ... تو هم از ماچ من خوشحال می شوی . می دانم پ.ن: اینا چیه می نویسی ؟ .پ.ن2: من دخترم ... حتی اگه بعضی نوشته هام به نظر بیاد که برای جنس دختر نوشته شده ، شک نکنین پ.ن3: این هم برای ختم چرت و پرت
|
:ARCHIVE
absurd |