[ پنجاه سال ] | ||
|
خواب دیدم بالهایت را کنده ام از جایی که بالهایت کنده شده اشک می آید من هم همانطور خشکم زده بیدار که شدم ، دیدم کنارم خوابیده ای بعد ، دیدم از زیر ملافه ات نور بیرون می زند ملافه ها را که کنار زدم دو جوانه ی کوچک بال را دیدم که از زخم کهنه ی روی شونه هایت بیرون زده و تو فقط غلتی زدی ، صورتت و چشمان بسته ات را جلوی چشمانم آوردی ، و شونه هایت را زیر ملافه ها قایم کردی من همانطور خشکم زده بود
|
:ARCHIVE
absurd |