[ پنجاه سال ]

 [ پنجاه سال ]

 
 



Monday, March 13, 2006  

وقتی همه ورقا رو رو میز بر گردوندیم
آس پیک دسته منه
و با جورابای پشمیه قهوه ایم چهار زانو نشستم
وقتی همون موقع صدای بوق ماشین میاد
کالفیگر میره لب پنجره و پایینو نگاه می کنه
من دلشوره می گیرم
گوشه ی آس پیکو می جوم
بعد بغض می کنم
واسه وقتی که آلبا می گه چی شد ؟
منم سعی می کنم بگم : بردم

Posted by: yas. @ 12:14 PM
 



links:

absurd
malasema
4004bc
benahayat
daydad

blind
sanaz
funk
anti-ideal
maktoob
zehne solb
Shahrzad
unbelievable
xak
minimal



Free Hit Counters
Free Hit Counters